دوست داشتن
دوست داشتن از عشق برتر است.عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی.اما دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال.عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هر چه از غریزه سر زند بی ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هر جا که یک روح ارتفاع دارد،دوست داشتن نیز همگام با آن اوج می یابد.
در عشق رقیب منفور است و در دوست داشتن است که«هواداران کویش را چو جان خویشتن دارند».که حسد شاخه ی عشق است چه، عشق معشوق را طعمه ی خویش می بیند و همواره در اضطراب است که دیگری از چنگش نرباید و اگر ربود،با هر دو دشمنی می ورزد و معشوق نیز منفور می گردد و دوست داشتن ایمان است و ایمان یک روح مطلق است،یک ابدیت بی مرز،از جنس این عالم نیست.
عشق لذت جستن است و دوست داشتن پناه جستن.عشق غذا خوردن یک حریص گرسنه است و دوست داشتن «همزبانی در سرزمین بیگانه یافتن»است.عشق گاه جا به جا می شود و گاه سرد می شود وگاه می سوزاند.اما دوست داشتن از جای خویش، از کنار دوست خویش،برنمی خیزد،سرد نمی شود که داغ نیست،نمی سوزاند که سوزاننده نیست...
دکتر علی شریعتی